سرپرستان جبهه مقدم از دیدگاه روانشناسی کار و بهره وری – دکتر محمود ساعتچی
پيشگفتار:
براي حل هر مشكل راهحلهاي متعددي وجود دارد و در هر موقعيت خاص نيز يك راهحل از بين گزينههاي ديگر مطلوبتر از راهحلهاي ديگر است . بر اين اساس ، وقتي تصميم داريم مشكلي را حل كنيم ، ابتدا بايد مشكل مورد نظر را به خوبي بشناسيم سپس با همه ی راهحلهاي موجود براي رفع آن مشكل ، آشنا شويم و در مرحله ی بعد نيز راهحلي را انتخاب كنيم كه از جهات مختلف ، ما را در دستيابي به هدفهايمان ياري ميرساند . كشور ما براي جبران قصورهاي گذشته يا حداقل براي جبران بخشي از اين قصورها ، در دورهاي ويژه از تاريخ فرهنگي ، اقتصادي ، صنعتي ، سياسي و . . . قرار گرفته است كه اگر در تلاشهاي خود براي جبران بيخبري نسلهاي گذشته و قرار گرفتن در مسير رشد و تحول همه جانبه از قافله ی كشورهاي ديگر عقب بمانيم ، احتمال دارد فرصت مناسب ديگري را براي قرار گرفتن در مسير ترقي به دست نياوريم . در چند دهه ی گذشته ، بخش قابل توجهي از بودجه ی كشور ما از فروش منابع غيرقابل جايگزين و زيرزميني ، يعني از نفت تأمين شده است و اگر در جهت تغيير بنيادي در اين روند اقدامي صورت نگيرد ، حداقل بايد گفت كه نسلهاي بعدي نخواهند توانست مانند نسلهاي بعدي مردم كشورهاي پيشرفته ی صنعتي ، از امكانات مناسب براي زندگي برخوردار باشند . اگر بخواهيم با نگرشي بدبينانهتر به آينده فكر كنيم ، بايد گفت كه اگر فرد فرد مردم اين سرزمين با احساس مسئوليت و با عشق و علاقه و ايمان به تلاش سازمان يافته و هدفمند در جهت رشد و ترقي همه جانبه ی اقتصادي ، اجتماعي ، فرهنگي و . . . نپردازند و فرصتهاي طلايي امروز را براي قرار گرفتن در مسير رشد و تحول از دست بدهند ، ممكن است مشكل نسلهاي بعدي ما بسيار بيش از آن باشد كه با اطلاعات موجود پيشبيني ميكنيم . در آن صورت ، همانطور كه ما نسلهاي قبلي و بهويژه زمامداران گذشتهی خود را مسئول بعضي از كاستيهاي روزگار خود ميشناسيم ، نسلهاي بعدي نيز ما را مورد سرزنش قرار خواهند داد و از خود سئوال خواهند كرد : «چرا پدران و مادران ما زيربناي رشد و تحول همهجانبهی صنعتي ، اجتماعي ، اقتصادي ، فرهنگي و . . . را براي ما فراهم نياوردند ؟» ، «چرا گذشتگان ما از فرصتهاي مناسب براي قرار گرفتن در مسير رشد و پيشرفت استفاده نكردند ؟» . «چرا منابع زيرزميني را براي گذران زندگي روزمرهی خود صرف كردند و برنامهاي براي آيندگان نداشتند ؟» .
ممكن است براي خوانندهی علاقهمند به سرنوشت مردم اين كشور در آينده اين سئوال پيش آيد . «چگونه ميتوان از فرصتهاي موجود براي رشد و تحول همهجانبهی كشور ، استفاده كرد ؟» . «چگونه ميتوان براي تأمين بودجهی كشور ، بر منابع تمام شدني زيرزميني متكي نبود و منابع ديگر را به كار گرفت كه از جهات گوناگون كشور را براي ورود به دنياي پر رقابت سالهاي 2000 به بعد ، ياري دهد ؟» . پاسخ ما به اينگونه سؤالها آن است كه در آغاز بايد دلايل موجود براي عقبماندگي و پيشرفت كشورها را در رقابتهاي صنعتي و اقتصادي بشناسيم و با ديدگاهي «نظامدار» و به دور از هرگونه پيشداوري ، تعصب كوركورانه و كوتاهانديشي و با توسل به «عقل سليم» و نيز با شناخت دقيق و علمي موانع پيشرفت در كشورمان ، موجبات رشد و ترقي را در همهی زمينههاي فرهنگي ، صنعتي ، توليدي ، اجتماعي و نظاير آن ، فراهم آوريم .
در سالهايي كه امكان سفرهاي علمي جهت آشنايي با پيشرفت كشورهاي ديگر در زمينهی كاربرد يافتههاي روانشناسي علمي در ابعاد گوناگون حيات آدمي و مبادلات علمي با روانشناسان صنعتي و نيز ايراد سخنراني در بعضي از مجامع علمي بينالمللي در كشورهاي صنعتي پيشرفته برايم وجود داشت ، علاقهمند بودم تا از هر فرصتي براي شناخت دلايل رشد و پيشرفت و نيز كاستيهاي آن كشور ، استفاده كنم . در سفرهاي علمي خود به بعضي از كشورهاي در حال توسعه نيز تلاش ميكردم دلايل كُند بودن فرآيند رشد و تحول آنان را پيدا كنم . براي مثال ، متوجه شدم يكي از دلايل عمدهی رشد علمي و صنعتي در كشور آلمان ، ارزش و احترام بسيار زيادي بوده است كه مردم آن كشور در دورهاي از تاريخ شكوفايي علمي براي مخترعان ، محققان ، انديشمندان ، عُلما و به ويژه براي اعضاي هيأت علمي دانشگاهها و مراكز تحقيقاتي قائل بودهاند . در طي سالهاي 1350 تا 1353 نيز كه براي ادامهی تحصيلات خود در كشور هند بودم ، علاقهی ويژهی روانشناسان دانشگاههاي آن كشور نسبت به ابعاد كاربردي يافتههاي روانشناسي و استفاده از اين يافتهها در جهت رشد و تحول صنعتي ، اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي كشورشان ، توجه مرا به خود جلب كرده بود . يكي از دلايل پيشرفتهاي صنعتي در دو يا سه دههی اخير آن كشور نيز همين تلاشها بوده است .
به هر حال ، حاصل تجربيات و مشاهداتم در كشورهاي مختلف ، باور من را در اين زمينه محكمتر كرد كه ميتوان دلايل عقبماندگي و به همين ترتيب رشد ، تحول و پيشرفتهاي كشورهاي مختلف جهان را در ابعاد گوناگون حيات آنان شناخت و با بهرهگيري از اين شناخت ، راهبردهايي را جهت جبران عقبماندگيهاي گذشته و ورود به دنياي پُررقابت قرن بيست و يكم ، معرفي كرد . براي مثال ماديسون (1982) در مطالعات گسترده ی خود در زمينهی تاريخ سرمايهداري در جهان و با مطالعهی دقيق سوابق تاريخي كشورهايي نظير يونان ، مصر ، روم ، چين و . . . به اين نتيجه رسيده است كه نوعي رابطهی مستقيم بين «ظهور» و «سقوط» ملتها از يك طرف و «بهرهوري ملي» آنان از طرف ديگر ، وجود دارد . یعنی وقتي بهرهوري يك ملت افزايش پيدا كند ، رشد و شكوفايي اقتصادي ، صنعتي ، فرهنگي و . . . آن ملت نيز آغاز ميگردد . عوامل مؤثر در بهرهوري متعدد هستند و بين اين عوامل نيز نوعي رابطهی متقابل وجود دارد . از طرف ديگر ، در شرايطي بهرهوري ملي افزايش خواهد يافت كه مديريت سازمانهاي صنعتي ، توليدي ، خدماتي و . . . كشور در دستيابي به حداكثر بهرهوري ممكن و معقول يا «بهرهوري بهينه» ، موفق باشند . بهرهوري سازمانها را كيفيت عوامل متعدد دروني و بروني (نظير شيوههاي رهبري در سازمان و ساخت خانوادهی كاركنان) تعيين ميكند و بهرهوري خانوادهها نيز با كيفيت مديريت و رهبري در خانواده و به ويژه با ميزان بهرهوري فردي اعضاي خانوادهی كاركنان ، رابطهی مستقيم دارد . برخورداري از نوعي ديدگاه نظامدار ما را به اين نتيجهگيري هدايت ميكند كه بدون كشف رابطهی متقابل بين عوامل گوناگون و مؤثر در بهرهوري ملي ، قادر نخواهيم بود بهترين بهره را از تلاشهاي خود جهت دستيابي به هدفهاي مورد نظرمان ، حاصل كنيم .
بهرهوري هر سازمان در شرايطي به حدمطلوب ، دلخواه يا «بهينه» خواهد رسيد و در اين حد نيز حفظ خواهد شد كه مديريت و رهبري آن سازمان ، اثربخش باشد . مديريت هر سازمان را ميتوان در سه سطح ، يعني مديريت عالي ، مديريت مياني و مديريت پايه ، طبقهبندي كرد . وظايف هر سطح از مديريت خاص همان سطح از مديريت است و نقش مديران سطوح مختلف هر سازمان نيز در دستيابي به «بهرهوري بهينه» ، بسيار خطير است . به اعتقاد نويسندهی كتاب حاضر ، مديريت پايه در هر سازمان ـ كه براي نشان دادن اهميت نقش او در سازمان از وي به عنوان «سرپرست جبهه مقدم» ، «سرپرست خط اول» يا «سنگبناي سازمان» نام بردهايم ـ همان اهميتي را دارد كه پايينترين ردهی فرماندهي جبهه جنگ از آن برخوردار است يعني پيروزي و شكست در جبهههاي جنگ عليه دشمن بستگي به شايستگي يا عدم لياقت پايينترين سطوح فرماندهي در جبهههاي مقدم جنگ را دارد . سازمانهاي غيرنظامي نيز وضع به همين منوال است . به عبارت ديگر ، تلاش همهجانبه ، آگاهانه و مبتني بر آگاهيهاي مديريت در زمينه بهكارگيري اثربخش نيروي انساني و افزايش بهرهوري فردي و شغلي كاركنان ، نوعي شركت در نبرد بر عليه عقبماندگي و وابستگي ، فقر ، تنگدستي و تلاش براي حركت در جهت رشد و شكوفايي همهجانبهی يك ملت است . در اين نبرد مقدس ، پايينترين سطح مديريت يا به عبارت ديگر «سرپرستان» ، در خط اول جبهه قرار دارند .
علاقه نسبت به تدوين و تأليف كتابي جامع در زمينهی نقش ، وظايف ، ويژگيهاي شخصيتي و رفتاري سرپرستان خط اول سازمانها در همان سالهايي (1353ـ1350) كه به تحقيق در زمينهی «رفتار سرپرستي» و مقايسهی ويژگيهاي گوناگون سرپرستان موفق و ناموفق در دو كشور هند و ايران اشتغال داشتم ، در من ايجاد شد اما به دلايل گوناگون ، امكان نگارش كتابي در اين زمينه تا هنگامي كه همكاري با مؤسسهی كار و تأمين اجتماعي وزارت كار را آغاز نكرده بودم ، برايم فراهم نيامد . لازم به يادآوري است كه كتاب حاضر را بايد به عنوان مقدمهاي براي شناخت نقش سرپرستان خط اول در افزايش و كاهش بهرهوري در سازمانها ، تلقي كرد . براي آشنايي بيشتر با نقش واقعي و اهميت سرپرستان خط اول سازمانهاي كشور بايد تحقيقات بسيار انجام گيرد . اميد آن است كه كتاب حاضر بتواند توجه محققان را نسبت به اين زمينهی خاص و بسيار مهم جلب كند .
در اينجا لازم است از همكاري عزيزاني كه در مؤسسهی كار و تأمين اجتماعي نسبت به چاپ اولين كتاب در زمينهی سرپرستي علاقه نشان دادهاند و موجبات چاپ آن را فراهم آوردهاند ، سپاسگزاري كنم . اميد من آن است كه اين كتاب كمحجم و مقدماتي بتواند مديران سازمانها را در زمينهی شناخت نقش و اهميت سرپرستان خط اول سازمانها و شروع تلاشها براي آموختن مهارتهاي فكري ، هيجاني و حركتي به آنان و بالاخره افزايش بهرهوري سازمانهاي تحت نظارت خود ، ياري دهد . براي اين منظور ، بهتر است موجباتي فراهم آيد تا همه سرپرستان هر سازمان با مفاهيم و موضوعات اين كتاب آشنا شوند و مديران عالي و مياني سازمانها نيز در تلاش خود براي تجزيه و تحليل شغل سرپرستان ، انتخاب درست آنان ، طراحي و برگزاري دورههاي آموزشي اثربخش براي سرپرستان و ارزيابي علمي عملكرد شغلي آنان ، هيچ فرصتي را براي آشنايي با مباحث روانشناسي كار و بهرهوري ، از دست ندهند .
دكتر محمود ساعتچي
فروردين 1377
فهرست مطالب
پیشگفتار
فصل اول: مروری تاریخی بر نتایج مطالعات در زمینه سرپرستی
فصل دوم: نقش و وظایف سرپرست جبهه مقدم در سازمان
فصل سوم: عوامل انسانی بهره وری در سازمان
خلاصه
(انتشارات مؤسسه کار و تامین اجتماعی ، مجموعه متون آموزشی ، شماره 29 ، سال 1377).